اقتصاد اسلامی

در بینش الهی و در منظر اسلام، اقتصاد اساس و زیربنا نیست، ولیکن مقولۀ مهمّی برای اعتلای فرهنگی است. اقتصاد به قدر کفایت و با دخل مشروع، میتواند نقش بسیار مناسبی را در سعادت و کمال انسان ایفاء نماید. البتّه به شرط مشروعیّت و به قدر کفایت و ضرورت. اگر اقتصادی مشروعیّت نداشته باشد انسان و جامعه را به تبعات خسارت باری دچار می نماید و اگر از حدّ ضرورت و کفایت، کمتر یا بیشتر باشد، تعادل امور را بر هم زده و به جای نقش سازنده، نقش مخرّب و پرفسادی را خواهد داشت. در مکاتب الحادی و غیر الهی، نگرش به مقولۀ اقتصاد، بسیار متفاوت از بینش الهی است. از مکاتب اقتصادی غربی میتوان به مکاتبی چون «اقتصاد كلاسيك» و «اقتصاد لیبرترین» نام برد. افراد مشهوری در دنیای اقتصاد و در ذیل این مکاتب چون «آدام اسمیت»، «هربرت اسپنسر»، «دیوید دی فریدمن» و ... شناخته شده اند که اقتصاد جهان بر پایۀ تفکّرات آنان، طرح ریزی شده است. امّا از آنجائیکه ریشۀ این تفّکرات اقتصادی در عقل خالص و وحی ناب نیست، مورد اعتماد و اعتناء نبوده و از نظر ما ارزش تحلیل و بررسی را ندارد. کما اینکه فروپاشی سیستمهای اقتصادی غرب و شرق در دوران اخیر و معاصر، شاهدی بر این مدّعاست. امّا قرآن کامل، با معرّفی یک سیستم اقتصادی مطلوب، راه را برای تفکّر و تدبیر در این باب روشن نموده است. با بهره گیری از این نور مطلق، و البتّه با تجربه هایی که میتوان به طور مستقیم در دنیای اقتصاد، تجارت و صنعت داشت، کار چندان هم مشکل به نظر نمی رسد. سیستم اقتصادی مورد نظر قرآن در داستان حضرت یوسف (ع) است. وقتی بوسیلۀ تعبیر خوابی، بحران پیش رو مشخّص شد و تدبیری لازم گشت، حضرت یوسف (ع) با تدبیری الهی کار را در دست گرفته و آنرا به بهترین وجه ممکن به سامان رسانید. نکاتی که این پیامبر کاردان و بااراده در این باب رعایت نمود را میتوان در سه بخش کلّی معرّفی نمود. رعایت این سه اصل در هر اقتصادی، ضامن حیات و نتیجۀ آن اقتصاد بوده و نبود حتّی یکی از آنان، کار را عقیم خواهد گذاشت. جزئیّات دقیقتر و نمود عینی این موارد کلّی در حوزۀ «عمل»، یکسان نیست. این موارد در شرایط مختلف، متفاوت بوده و اقتضائات خاصّ خود را طلب می نماید. بنابراین بیش از بیان چند عنوان کلّی نمیتوان کلام را طولانی نمود.

1-شناخت شرایط موجود، برنامه ریزی و هدف گذاری

باید شرایط روز را شناخت و بر اساس آن مواضع مناسبی را اتّخاذ کرد. باید منابع محدود را به طرز شایسته ای تقسیم نمود و بر روی آن برنامه ریزی داشت. باید هدفی را که مطلوب است را تعیین، و برای آن تا سر حدّ توان کار کرد. برنامه ریزیها و هدفگذاریها باید در دو بخش کوتاه مدّت و بلند مدّت باشد تا تمام نیازها برآورده شود.

2-ایجاد شرایط مورد نیاز اعمّ از نیروهای انسانی و منابع مادّی

نیروهای انسانی کارآمد و منابع مادّی مطلوب، از لوازم حیاتی این حوزه میباشند. اگر نیروی انسانی متعهّد و متخصّص، و همچنین منابع مطلوب و مورد نیاز در دسترس نباشد، کار به شدّت سخت خواهد شد. البتّه انتخاب نیروهای انسانی باید با الویّت تعهّد و کیفیّت آنان، و بعد از آن تخصّص و کارآرایی آنان باید باشد تا خللی در روند کار ایجاد نشود.

3-اعدام موانع مضرّ، اعمّ از موانع انسانی و مشکلات مادّی

در نهایت باید با موانع کار، اعمّ از نیروهای مخرّب و فاسد مجموعه و همچنین موانع مادّی کار نیز مقابله ای جدّی و قاطع داشت. ضعف تدبیر و از همه مهمتر «ضعف اراده» در این حوزه لطمات جبران ناپذیری را به مجموعه وارد خواهد نمود. بی تردید اقدامات به موقع در این مرحله میتواند نقش بی بدیلی را در جایگزینی نیروهای شایسته تر و انگیزۀ نیروهای فعلی ایفاء نماید و کار را با نیروی بالاتری پیش ببرد.

جنبش فرهنگی منادیان فتح

پیام آور علم، عمل، عشق و عدل، از دو منبع عقل و وحی، دست آوردی از ایرانیان برای جهانیان،
(www. JF72 .ir)
و من الله التوفیق...