شناخت خود، شناخت استعدادها و سرمایه های خود،
و شناخت منجیات (عوامل نجات)و مهلکات (عوامل هلاک)خود.
مراتب باطنی، مراتبی ورای این ظاهر مادّی و جسم طبیعی است که لایه های متعدّدی داشته و
هر یک از این لایه های باطنی مختصّات خاصّ خود را داراست. این لایه ها به وفق نظام بیرونی هفت لایه است؛
که نامهای آن به ترتیب، طبع، نفس، قلب، روح، سِرّ، خفی و أخفی است.حضرا میر (علیه السّلام) در دعایی به
برخی از این لایه ها و خصوصیّات آنها اشاره می نماید، که فرمود:
«اللّهمّ نوّر ظاهرى بطاعتك، و باطنى بمحبّتك، و قلبى بمعرفتك، و روحى بمشاهدتك، و سرّى باستقلال اتّصال حضرتك يا ذا الجلال و الاكرام.»
«طبع»
اولین آسمان و باطن انسان است که بیشترین تأثیر و تأثّر را از جسم مادّی گرفته و
بهترین و عالیترین حالت آن در وضعی است که «اعتدال» مزاج و طبع نام دارد و دوری از این حال آرمانی،
به منزلۀ افراط و تفریط آن بوده و حالت نامناسبی را برای انسان فراهم می آورد.
«نفس»
دومین آسمان و باطن انسان است که از قوای متعدّدی برخوردار است. قوایی چون قوّۀ «شهویّه» ،
قوّۀ «غضبیّه» و قوّۀ «عقلیه» است که اعتدال این قوا، بهترین و آرمانی ترین حالت نفس می باشد.
اگر قوای نفس در اعتدال باشند، زمینۀ بسیار مطلوبی برای رشد مادّی و معنوی انسان را فراهم
می آورد، و گویی انسان در سکوی پرتاب به افقی متعالی قرار می گیرد.
مرتبۀ «قلب»
در انسان مقام ظهور و بروز معارف حقّۀ الهیّه، به صورت تفصیلی است.
این مرتبۀ باطنی انسان، معلّق و منقلب بین «نفس» و «روح» است. «نفس» بُعدی در انسان است که روی
به عالم مادّی دارد و تمام تمایلات و رویکردش، مادّی و حیوانی است. از سویی دیگر «روح» بُعدی
در انسان است که روی به عالم معنا و عالم عِلوی دارد و تمام تمایلات و رویکردش، معنوی و الهی است.
«قلب»، در بین این دو مرتبه، همواره در حال تقلّب و دگرگونی بوده و گاهی به این و گاهی به آن سوی رو می نماید.
«قلب سلیم» قلبی است که در روی آوردن به هر یک، رویکردی بجا و به اندازه داشته و «قلب مریض» در حالتی غیر از این است.
«روح»
مرتبه ای از باطن انسان است که روی به عالم معنا و عالم الهی دارد و
سِرّ
مرتبۀ پنجم و آخرین مرتبه ای است که انسانهای عادّی، از آن باخبر بوده و هر کس
می داند که در نهان و سِرّ خویش، چه پنهان دارد. پس از این مرحله تنها برای اولیاء و انبیای الهی
قابل درک بوده و انسانهای عادّی با وجود بهره مندی از آن دو مرتبه، از آنان بی خبرند.
خفی
مرتبۀ قابل درک برای اولیای الهی
أخفی
مرتبۀ قابل درک برای انبیاء
قوای نفس
عبارتند از «قوّۀ شهویّه»، که اعتدال آن «عفّت»، جانب افراط آن «شَرَه»، و جانب تفریط آن «خمود» است.
و «قوّۀ غضبیّه»، که اعتدال آن «شجاعت»، جانب افراط آن، «تهوّر»، و جانب تفریط آن «جُبن» است.
و «قوّۀ عقلیّه»، که اعتدال آن «حکمت»، جانب افراط آن «جربزه»، و جانب تفریط آن «جهل» است.
به طور خلاصه «عفّت»، «شجاعت» و «حکمت»، سه ملکۀ فظیله برای نفس اند که اعتدال ، وجه مشترک آنهاست.
بنابرایت صفت «عدالت»، سرسلسلۀ تمام فضائل و مناقب است و تمام فضائل دیگر تحت او تعریف میگردند.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «لا يعجبكم إسلام رجل حتّى تعلموا كنه عقله».
مسلمانى مردى شما را بشگفت نيارد تا كنه عقل وى بدانيد.
قال امير المؤمنين عليه السّلام: «لَيْسَ الْعَاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ؛ وَ لَكِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ يَعْرِفُ خَيْرَ الشَّرَّيْن».
عاقل آن كسى نيست كه تنها نيكى را از بدى تشخيص دهد، بلكه عاقل كسى است كه وقتى در میان دو بدى قرار ميگيرد، آن را كه خطرش كمتر و شرّش خفيف تر است بشناسد، و با تن دادن به شرّ كوچكتر خود را از شرّ بزرگتر مصون نگاه دارد.
الامام العسكري علیه السّلام: «ليست العبادة كثرة الصّيام و الصّلاة، و إنّما العبادة كثرة التّفكّر في أمر الله».
عبادت به بسيارى نماز و روزه نيست، بلكه به بسيار انديشيدن در كار خدا (و عظمتهاى آفرينش جهان و اسرار آفرينش انسان) است.
الامام علي علیه السّلام: «لا ترى الجاهل إلا مفرطا أو مفرّطا».
نادان را جز افراط كار يا تفريط كار نبينى.
«صفات» انسان عبارتست از
«ملکات» انسان عبارتست از همان صفات انسانی به علاوۀ رسوخ در نفس. یعنی ملکات صفات راسخ و پایدار نفس اند.
صفات حسنه، صفاتی هستند که در ذیل سه صفت عفّت، شجاعت و حکمت تعریف میگردد، و ریشه در آنان دارد.
به عنوان نمونه صفات حسنۀ «»«»«» ریشه در «عفّت» داشته،
و یا صفات «»«»«» ریشه در «شجاعت دارد و »
صفات حسنۀ «»«»«»، ریشه ای در حکمت را داراست.
صفات رذیله صفاتی هستند که در ذیل صفات افراط و تفریطی قوای سه گانۀ نفس تعریف میگردد.
وقتی اعتدال سه قوّۀ شهویّه، غضبیّه و عقلیّه، به ترتیب سه صفت عفّت، شجاعت و حکمت است، میتوان بی تردید
این سه را افضل صفات و ملکات قرار داد.
ولی اگر کمی دقیق شویم، به وضوح می بینیم که در ذات این
سه صفت، صفتی جلوه گر است که میتواند بالاتر از این سه صفت قرار گیرد؛ و آن صفت «عدالت» است.
«عدالت» صفتی است که به تنهایی میتواند بالاترین صفات و ملکات باشد و زمینه را برای نزول مواهب بیشمار الهی مهیّا نماید.
انسان موجودی است که در عالم آخرت به وفق «عقاید» و «اعمال» خود «محشور» میگردد. انسانی که در دنیا، عقاید و اعمال
خود را به وفق دو منبع غنی «عقل» و «وحی»، قرار ندهد، در قیامت حشری غیر انسانی خواهد داشت.
حشری غیر انسانی میتواند یکی از این سه حالت باشد: 1- حشر شیطانی، 2-حشر حیوانی و 3- حشر انسانی ناموزون.
آیات و روایات بسیاری در تبیین این سه نوع حشر غیر انسانی وارد شده است که صور و کیفیّات پرشماری را به خود اختصاص داده است.
به عنوان مثال، انسان رباخوار، که در آخرت به صورت ناموزون متشّنج، وارد عرصۀ محشر میگردد.
انسان موجودی است که در عالم آخرت به وفق «عقاید» و «اعمال» خود «محشور» میگردد. «حشر انسانی» هنگامی محقّق میگردد که
انسان عقاید و اعمال خود را به وفق عقل و وحی تنظیم نماید.
انسانی که طالب حشر انسانی است باید مو به مو باورها، گفتارها،
کردارها و نیّات خود را به وفق این دو منبع غنی قرار دهد.
انسانی که طالب حشر انسانی است باید در تمام ابعاد فردی، خانوادگی
و اجتماعی مطابق این دو منبع غنی برنامه ریزی نماید.
انسانی که طالب حشر انسانی است باید با استفادۀ دقیق از این دو منبع،
معیارها و شاخصهای حقّ و باطل را بشناسد و در هنگام آزمایشها و تقابلها انتخاب صحیح و اقدامات بجا و به اندازه داشته باشد.